حقیقت دور

حقیقت دور

بعضی روزا مث امروز میگم بهتر اصلا منم به همین دلیل نخواستمشون

موضوع اینه ‌که من مدیون هیچکس نیستم 

و بالاخره اینو متوجه شدم

خوب و ب میل رفتار کردن هم حدی داره از ی حدی که بگذره زندگیت رو نابود میکنه و به زندگی نداشته یکی دیگه تبدیل میکنه

برای بقیه زندگی نکنین

برای خودتون زندگی کنین

 

نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۸ساعت 9:30 توسط mahsa|

زندگی به طرز بی رحمانه ای میان تمام مشکلاتم عادی است

تو زنگ نزدی

یادم هست که وقتی شوهر معلم کلاس چهارمم مرد و برایت تعریف کردم گفتی : زندگی ادامه دارد

این اولین باری بود که این جمله را می شنیدم و برایم عجیب بود سعی می کردم اما نمی فهمیدم آخر ادامه داشتن زندگی چه ربطی به مرگ داشت

امروز اما زندگی میان مشکلاتم ادامه دارد پدر

اولین بار است که تو قهر کرده ای و راستش انگار برایت چاره ای نگذاشته ام منتظر بودم گرچه به رویم نمی آوردم اما منتظر همان ۱ دقیقه همیشگی بودم

تو تماس نگرفتی 

یعنی او هم به روی خودش نمی آورد ولی منتظر تبریک تولد از سمت من است؟

نمیدانم آنها را نمی دانم ولی می دانم برایت چه ارزشی دارم...

خسته ام

سالهاست خسته ام اما ایستاده استراحت می کنم

همانطور که

مدتهاست بی صدا اشک می ریزم.

نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۸ساعت 23:58 توسط mahsa|

 

                     one day

when we re ready we ll come for you

just wait

نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۸ساعت 14:45 توسط mahsa

هیچکس منتظر بازگشتم نیست...

نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۸ساعت 12:19 توسط mahsa

دوست 

تو اگر میدانستی در من چه می گذرد خود را فراموش می کردی

من عظمتی هستم نادیده شده زمینی هستم که درنوردیده شده و غارت گردیده زنی که به بردگی گرفته شده نه از یک سو بلکه از چند سو و تلاشی هستم بی فرجام

فرجامم نیست و به انتها رسیده ام دست هایم بسته است هنگامی که همه را دست بسته گذاشته ام 

در یک جهنم بی پایان می نویسم و پی یک سراب امیدوارم 

من

نمی دوم

تا 

امیدم 

زنده بماند

دختری که با آرش کمانگیر رویاپردازی می کرد هم اکنون رویا پردازی ماهر است یک مثنوی آفریده و در پی نوشتن ویس و رامینی جدید است خیالپرداز نامی است که به قماش من می دهند من بر اساس خیالات زندگی بنا کردم و عاشق شدم

منطقم زمین می زند و خیالاتم اوج می گیرد 

تسلیم نشدم اما آیا عاقبت تسلیم نخواهم شد؟ روزی که تسلیم شوم تن به چرخه معیوب همیشگی زندگی ام داده ام و فرو ریخته ام

آیا من راهی را شروع کردم که آنرا فرجامی نباشد؟ 

نه! من عاشق شدم و از پشت پرده عاشقی همه چیز ساده به نظر رسید

کسی ندید که چطور زندگی ام رنگین شد و قلبم شروع به تپیدن کرد ناگهان زندگی زیبا بود من زیبا بودم و همه چیز به طرز قانع کننده ای درست بود

عشق اشتباه نیست دوستم 

زندگی بی رویا بی معناست

من دیگر سر کلاسم انشا نمی نویسم من نوشته هایم را زندگی می کنم

من راضیم

گرچه شاید کسی به رضایتم راضی نباشد.

نوشته شده در یکشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۸ساعت 15:13 توسط mahsa|

گفتم این آغاز پایان ندارد

عشق اگر عشق است آسان ندارد

نوشته شده در یکشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۸ساعت 1:5 توسط mahsa

-آخر نداره

-تو همونی بودی ک همیشه میخواستم

نوشته شده در شنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۸ساعت 2:2 توسط mahsa

چایم را هر روز در لیوانی که رویش نوشته made in italy می نوشم .

نوشته شده در سه شنبه هفتم خرداد ۱۳۹۸ساعت 8:47 توسط mahsa


آخرين مطالب
» ای غریبه تو برام آشناترینی
» اینجاست
» دختری که کنار ساحل دراز کشیده بود
» ت
» دختری که سرش را روی شانه ی تو گذاشته بود
» کمی ساکت تر کمی آرام تر
» ت
» عقبتر
» مادر
» اولینها
قالب برای بلاگ