حقیقت دور

حقیقت دور

خیلی ساده بود

من کنار تو خوشبخت ترین دختر دنیا بودم

میخواستم فقط برای تو باشم و تو فقط برای من باشی

مرزهای قدرت و فروپاشی و عشق آنقدر نزدیک شده بودند که دیگر تفکیک ممکن نبود

تو قبلا خواسته شده بودی

من قبلا خواسته شده بودم

ولی چیزی کم بود نبود؟

هرچه کم بود حالا دیگر جایش پر شده بود

نوشته شده در سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴ساعت 2:29 توسط mahsa


آخرين مطالب
» داستان
» ای غریبه تو برام آشناترینی
» اینجاست
» دختری که کنار ساحل دراز کشیده بود
» ت
» دختری که سرش را روی شانه ی تو گذاشته بود
» کمی ساکت تر کمی آرام تر
» ت
» عقبتر
» مادر
قالب برای بلاگ