حقیقت دور
حقیقت دور
ساعت ۳و ۴۵دقیقه بیدار می شوی بدون اینکه بخواهی حرکت می کنی بدون اینکه آگاه باشی فقط به خاطر نفر دیگری که حالا منتظر است تو برگردی تا شیفتش تمام شود و تو می دانی حتا دقیقه ها هم زجرآور خواهند بود. دیگر به این فکر نمی کنی که مگر چند سالت است که باید اینهمه فشار را تحمل کنی دیگر بزرگ شده ای و باید این فشارها را تحمل کنی و باید بپذیری در پس تمام این شب بیداری ها هیچ است. باید مراقب باشی مبادا انرژی زیادی صرف کنی چون ۸ صبح باید یک روز کاری جدید را شروع کنی روزی که کسی برایش مهم نخواهد بود شبش چطور گذشته... اینها نه چیزهایی بوده که می خواستی و نه چیزهایی بوده که برایش تلاش کردی و نه چیزهایی بوده که کسی گفته باشد هیچکس نمی فهمد که در پس این ۲ ساعت خوابیدنها و شیفت عوض کردنها همه ما چقدر ناامید وافسرده ایم. احساس ضعف و بی حالی می کنی حالت تهوع داری و در نهایت از سرمای دستانت می فهمی که باید چیزی بخوری در این ساعات دیگر نه کرونا مهم است نه بزرگترین بیماری ها درست کنار جایی که وسایل رگ گیری در هم است چای و کیکت را میخوری که زنده بمانی. از خودت می پرسی دلم برای این روزها تنگ می شود؟ از خودت می پرسی من عاشق هیجان این شبهام؟ جوابش را نمی دانی تا گذر نکنی پاسخ هیچ چیز را نمی دانی و وقتی گذر کنی دلت برای همه چیز تنگ خواهد شد. ضعف جسمانی و چشمان قرمز و حالی خراب... شب اول سعی می کنی نخوابی چون از خواب بیدار شدن زجرش بیشتر است ولی به وضوح کم می آوری و بدنت کارایی اش را از دست می دهد احساس می کنی زیر پایت خالی است و حس عمقی مفاصلت اشتباه عمل می کنند زمین را حس نمی کنی به جایش احساس می کنی روی انبوهی پنبه قدم می گذاری گاهی تلو تلو میخوری و عاقبت جایی که مجبوری بنشینی و گوش بدهی چشمانت مداوم بسته می شوند و گردنت کج می شود از شب بعدی مطمئنی که باید بخوابی هر چند کوتاه و زجرآور این ۲ ساعت خواب را برای صبح فردا لازم داری. بدنت در نهایت انتقام می گیرد وقتی بالاخره به تخت خوابت می رسی پیش از هر چیز خاموش می شود و فقط وقتی بیدار می شوی که درد مبهمی در معده و سوزش مداومی در طول مری داشته باشی توجه نمی کنی روی شکمت می خوابی و سعی می کنی درد را فراموش کنی اندکی بعد آرامتر می شود و بعد دوباره می خوابی عاقبت وقتی دیگر نمی توانی بر درد غلبه کنی بیدار می شوی غذایی می خوری و بعد باز به خواب میروی... صبح فردا دوباره حاضر می شوی و سعی می کنی با محاسبات جدیدی اینبار طولانی مدت تر دوام بیاوری با خودت حساب می کنی اگر زودتر شام بخورم و زمان شام و خواب شبم را جدا کنم اینبار بهتر خواهد بود ولی بازهم در انتها درست در ابتدا هستی.
| قالب برای بلاگ |